مدیر محصول باید پادرمیونی کنه؟!

قهر همکارها در محیط کار

فهرست مطالب

توی تیم جدید، دو نفر‌، یک خانم و آقا هستند که با هم مشکل دارند، یعنی قهرند و یک‌جورهایی سایه‌ی هم‌دیگر را با تیر می‌زنند.

این درحالی‌ست که باید بعضی از گره‌های کار را با هم باز کنند و اگر با هم حرف نزنند کار پیش نمی‌رود. تا این جا هم انگار به کمک واسطه‌ها حرف می‌زدند، در چنین شرایطی باید چه کار کرد؟

آیا به من مربوط است که چرا با هم حرف نمی‌زنند؟ آیا این یک مشکل شخصی‌ست یا مشکلی‌ست که در کار پیش آمده؟ امروز به هر دو نفرشان گفتم برایم تیتروار بنویسند که به چه دلیل نمی‌خواهند با آن دیگری صحبت کنند. گفتم تیتروار بنویسند که احساس امنیت کنند و از طرفی وارد حاشیه نشویم.

از این تیترها می‌توانم بفهمم مشکل‌شان شخصی‌ست یا کاری؟ مشکل‌شان مشترک است یا هرکدام چیز متفاوتی در سر دارد؟… هنوز نمی‌دانم.

حالا دارم فکر می‌کنم اگر مشکل، سر یک چیز عاطفی باشد باید چه کار کنم؟ مثلا اگر قبلا با هم در رابطه بوده‌اند و حالا جدا شده‌اند چه؟ چه‌طور ازشان بخواهم مسائل عاطفی را کنار بگذارند و وقتی می‌آیند این‌جا فقط به کار فکر کنند؟ مگر می‌شود چشم‌هایشان را ببندند و آن گذشته‌ای را که با هم ساخته‌اند نادیده بگیرند؟

آرزو می‌کنم مشکل‌شان عاطفی نباشد، به جز این هرچیز دیگر را می‌توانم حل کنم یا حداقل می‌توانم به حل کردنش فکر کنم… می‌دانید؟!

صدیقه حسینی – سفرنامه‌ی شغلی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
خواندنی‌های پیشنهادی
حل مساله
حل مساله یا تعریف مساله؟!

فکر می‌کنم مشکل اصلی ما در تعریف مساله است نه حل مساله! درواقع مساله‌ی اشتباه را با فرضیات خودمان تعریف می‌کنیم درحالی که مساله‌ی اصلی

ادامه مطلب »
Scroll to Top