اولین تجربه‌ی من در مدیریت محصول

سفرنامه شغلی - مدیریت محصول

اولین روز کاری برای منی که از تعامل با آدم‌ها گریزانم با تعامل صد در صدی گذشت.

با تک تک بچه‌ها جلسه گذاشتم تا برایم بگویند تا به حال چه کارهایی انجام داده‌اند، نمونه‌کارها را با هم بررسی کردیم و از جزییات حرف زدیم. ازشان پرسیدم چه کاری دوست داشته‌اند انجام بدهند اما هنوز فرصتش پیش نیامده؟!… جواب بچه‌ها به این سوال چند چیز را برایم روشن کرد.

اول این که می‌توانستم بفهمم چقدر خارج از چارچوب تسک‌هایشان به محصول فکر کرده‌اند؟ دوم این که مشخص می‌شد چقدر ایده‌پردازند؟ سوم این که چه پتانسیل‌هایی دارند که هنوز آزاد نشده؟ چهارم این که چقدر به کارشان علاقه دارند؟!

بعد از آن، از تک تک بچه‌ها خواستم یک دور محصول و فیچرهایش را برایم توضیح بدهند. بنابراین امروز به دوازده ارائه‌ی تک‌نفره گوش‌ دادم و حالا هم حسابی روی محصول تسلط دارم و هم این که می‌دانم هرکدامشان محصول را چه‌طور دیده‌اند.

برای روز اول تمام نکات و ایده‌ها را یادداشت کردم و حالا در نقطه‌ای ایستاده‌ام که برای رسیدن به آن باید روزها تک‌نفره تلاش می‌کردم. بله! این از معجزه‌های تعامل و گفت‌وگوست.

یک چیز جالب هم درباره‌ی خودم کشف کردم و آن هم این است که وقتی فرمان دست من است احساس بهتری دارم تا این که دیگری فرمان بدهد و من انجام بدهم. آزادی عمل در کار، برای من اصل اول است و تلاشم این است این فضای آزاد را در کل تیم ایجاد کنم. امیدوارم که بتوانم.

صدیقه حسینی – سفرنامه‌ی شغلی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
خواندنی‌های پیشنهادی
حل مساله
حل مساله یا تعریف مساله؟!

فکر می‌کنم مشکل اصلی ما در تعریف مساله است نه حل مساله! درواقع مساله‌ی اشتباه را با فرضیات خودمان تعریف می‌کنیم درحالی که مساله‌ی اصلی

ادامه مطلب »
Scroll to Top